دیدی که رسوا شد دلم....
دیدی که رسوا شد دلمغرق تمنا شد دلمدیدی که من با این دلبی آرزو عاشق شدمبا آن همه آزادگی بر زلف او عاشق شدمعاشق شدمای وای اگر صیاد منغافل شود از یاد منقدرم نداندفریاد اگر از کوی خودوز رشته ی گیسوی...
View Articleسرگردان
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینمبر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینمبه دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردمولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !که...
View Articleترکم مکن
ترکم مکن ای عشق من بی همزبانمتنها تو یی ای نازنین آرام جانماینجا کسی در سینه اش رویا ندارد دل را سپردن تا ابد معنا ندارد سر در گریبانم کسی هم درد من نیست از عشق جز آلودگی چیزی ندیدماز فصل های دوستی من...
View Articleعشق چیست....؟
از معلم دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت: حرام است از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد از معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان از معلم زبان پرسیدند...
View Articleآرزومندی
آرزومندی که شد دیوانه و زارت منممثل هر شب مشت می کوبد به دیوارت منمآن زن دیوانه خویی که ندانی از چه رواینچنین از دوری ات گردیده بیمارت منمآنکه می خواهد تو را هر لحظه مانند نفسدل به مهرت...
View Articleباور
نمی گویم نمی خواهم که باشی تو می دانی حقیقت غیر از این استنمی خواهم که باشم عادت تو که رسم زندگانی اینچنین استتو یک باور برای عشق بودینمیخواهم که باشم عادت تو تورا از دور می خوانم به نرمی که می خواهم...
View Articleوووووووو
خواب بودم خواب دیدم مرده امبی نهایت خسته و افسرده امتا میان گور رفتم دل گرفتقبرکن سنگ لحد را گل گرفتروی من خروارها از خاک بودوای قبر من چه وحشتناک بودبالش زیر سرم از سنگ بودغرق ظلمت, سوت و کور و تنگ...
View Articleخداکند که بیایی.
شاید این جمعه بیاید....شاید شاید این جمعه بیاید ... شــــــــــــاید ...خبر آمد خبری در راه است/سرخوش آن دل که از آن آگاه است/شاید این جمعه بیاید...شاید/پرده از چهره گشاید...شاید/دست افشان...پای کوبان...
View Articleتنهای بی محتاج
با که گویم که غم یار مرا پیرم کردروح من را بگرفت و به زنجیرم کرد دوستان هدیه دهیدم به دعای مرگمناله ی عشق اسیر غم شبگیرم کرد بگویید به خاکم بنویسند که از عشق نمردمرد در این دارمکافات ولی هیچ نبرد مرد...
View Articleنقش فاصله
يك سال نقش فاصله هامان سكوت بودشاید برای حرف زدن از عشق زود بودای كاش قفل سخت سكوت تو میشكستیا در نگاه سرد تو خورشید می نشستمن موج خسته بودم و تو ساحلم شدیبا یك نگاه ساكن شهر دلم شدیاكنون ولی به ساحل...
View Article
More Pages to Explore .....